سید علیرضا موسوی
هبوط اخلاق؛ سقوط ارزشها
هبوط اخلاق؛ سقوط ارزشها سیدعلیرضاموسوی صدای بیب بیب آژیر آمبولانس سکوت صبگاهی را میشکند شاهین بدو باید پیاده برویم. ماشین بیشتر از این جلو نمیرفت انتهای کوچه خانه کوچک و نقلی و… گوشه در باز بود یاالله صاحبخانه و… با صدای آرام میگوید: بفرمایید مادر جان… راستی خودمان هم نمیدانیم دقیقا با چه پیشوندی باید
هبوط اخلاق؛ سقوط ارزشها
سیدعلیرضاموسوی
صدای بیب بیب آژیر آمبولانس سکوت صبگاهی را میشکند شاهین بدو باید پیاده برویم. ماشین بیشتر از این جلو نمیرفت انتهای کوچه خانه کوچک و نقلی و…
گوشه در باز بود یاالله صاحبخانه و…
با صدای آرام میگوید: بفرمایید مادر جان…
راستی خودمان هم نمیدانیم دقیقا با چه پیشوندی باید ما را صدا کنند؟ اقا و خانم اورژانسی، دکتر، پرستار و… اصلا ولش کنیم همان اورژانس خوبه و…
مادر با چادر گلگلیش که منو یاد مادربزرگم انداخت(خدا رفتگان شما را رحمت کند مادربزرگم تا آخرین لحظه عمرش اجازه نمیداد کسی بجز خودش درِ حیاط را باز کند هر کسی دق الباب میکرد بیدرنگ با چادرگلگلی به سر میگفت :بگذارید من درب را بازکنم شاید محمد باشد و…محمد داییِ من جزو غواصان دریا دلی بود که سال ۹۴ تفحص و تحویل خانواده شد…)
مادر جان؛ مشکل مریضتون چیه؟ اشک در چشمان مادر جمع شد انگار بغضش ترکیده باشد باخود گفتم من که حرفی نزدم فقط یه سوال ساده کردم. صدای نفس کشیدنهای عمیق توجهام را جلب نمود. بیاختیار به سمتش رفتم جسم نحیف و سیمای نورانی در مجاورت دستگاه اکسیژن به سختی نفس میکشید و… مادر ادامه داد: اقای اورژانس اقا کریم از ساعت ۵ صبح امروز بیقراری میکند به سختی نفس میکشد و…
البته تا حالا خوب بود یهویی اینجوری شد میگوید:خانم اخلاق در پرتگاه سقوط هستش چرا؟ دیگه تلویزیون از اون کوچه پسکوچههای صمیمی دوستی تصویر نمیدهد؟چرا در کوچه پسکوچه های دوستی، همه با هم غریبه شدهاند؟ دیگر هیچکس به هم تعلق خاطری ندارد. چرا بقالیهای محله حساب دفتری ندارند؟ چرا چرا چرا…
به زبان محاوره خودمون:همش میشینه این حرفا را میزنه مادر جان
منم نمیفهمم یعنی چی، و… اخه چند روز پیش بطور اتفاقی تلویزیون، بازیکن خارجی که به ایران امده بود را نشان میداد خیل عظیم جمعیت و حتی بعضی از مسئولان ما هم ذوق زده از هول حلیم در آستانه سقوط به دیگ را دیده و ناراحت شده بودند که اخلاق در حال فروپاشی است و هنجارها جاشون به ناهنجار دادهاند. اصلا همه چی عوض شده جامعهای که باید به دنبال ارمانها و اسطورهای خودش بدود و مسئولان چراغ راه باشند امروز حداقل در داستان سفر رونالدو عکس این انتطار بر کف واقعیت جاری و ساری است.
فشارسنج را نگه داشتم به شاهینگفتم خدایی عجب حرفی زده_ها اخلاق درحال سقوط و فروپاشی..
مادر جان فشارش کمی پایین است ۷ روی۹،قرص میخورد؟ جعبه مخصوص قرص را نشانم داد. پنج شش نوع قرص جور واجور.
مادر چرا اینهمه قرص مصرف میکند؟ این قرصها برایش خوب نیست و…
چیکارکنم مادر؟ با همین قرصها که به سختی پیدا میشوند ۲۳سال است که زندگی میکند. ۲۳ سال پیش این درد پنهانش عیان شد دکترها گفته بودند یک روزی خودشو نشان میدهد و… و من با اکسیر عشق، همیشه کنارش بوده و در تیمار و پرستاریش هستم و…
ای بابا،اینجوری که خیلی سخت میشود مادر، چرا نمیبرید سالمندان؟ رسیدگی خوبه روحیه اش خوب میشود. بچهها که برای کمک کردن نیستند. باید ملحفه زیرین تعویض شود و….
مادر نگاه معناداری کرده انگار چیزی میخواهد بگوید.نه مادر یکی از پسرهایم مسافرت هستند(ناگهان عکس پسرش کنار پنجره روی دیوار نظرم را جلب میکند)
دوتا از پسرهایم همینجا کمککارم هستند. (احتمالامنظورش من و شاهین است)
شاهین درحال وصل انژوکت است. من ناخودآگاه به سمت عکس رفتم.شهید سردار … تاریخ تولد،تاریخ شهادت،محل شهادت و… بی اختیار اشک درچشمانم جمع شد و…
اصلا چرا نپرسیدم مادر، بابا مریضیاش چیست؟
تو این افکار بودم که مادر گفت: اقا کریم در زمان جنگ حق علیه باطل داوطلبانه مثل خیلیها رفت جبهه برای دفاع از ناموس و کیان کشور،صدام نامرد با کمک عوامل خارجی شیمیایی زد اثار شیمیایی بعد ۲۳سال خودشو نشان داد. ما یک پسر داشتیم که علاقه زیادی به نیروی انتظامی داشت. بعد از اتمام دانشگاه وارد این نهاد مقدس شد باباش بهش میگفت: باید تو ساخته بشی و نظام برای دفاع از مرز و بومش به شما جوانان نیاز دارد. علیرضا مناطق غرب را برای خدمت خود انتخاب کرد و… بعد دو سال خدمت در غرب کشور یک شب در کمین منافقین کوردل افتاده و به همراه دو تن از همرزمانش دعوت حق را لبیک گفتند….
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0